پراکنده نویسی های خودم

دریا، یک زن ۳۳ ساله

پراکنده نویسی های خودم

دریا، یک زن ۳۳ ساله

احوالات آخرین روزهای سال

امسال اولین ماه رمضان زندگیمه (البته طبیعتا بعد از دوران کودکی) که کلا روزه نمیگیرم. همیشه اهتمامم بالاخره برای روزه گرفتن بوده و تا جایی که توان داشتم روزه هام رو گرفته ام. کلا حال و هوای ماه رمضان رو خیلی خیلی دوست دارم. 

سونوگرافی و آزمایش غربالگری اول رو رفتم و خدا رو شکر همه چیز خوب بود. حالا برای هفته شانزدهم هم یه سری آزمایش و سونوگرافی نوشته که باید انجام بدم. جنسیت رو هم پسر گفتن بهم. البته من از همون لحظه ای که بی بی چک گذاشتم و مثبت شد خودم میدونستم بچه ام پسره. اصلا حسم همین بود کاملا. 

دیروز پسر یکی از دوستامون هم به دنیا اومد. ازش پرسیدم اسمش رو چی گذاشتین و یه اسمی گفت که کاملا هموزن و شبیه اسمیه که من در نظر داشتم بذارم. البته من سه تا گزینه دارم که یکیش اینجوری انگار منتفی شد، یکیش هم چون اسم یکی از آشناهاست دوست ندارم بذارم، در واقع الان فقط یه گزینه واسم مونده.

در نظر دارم تعطیلات عید برم یه کمی وسایل سیسمونی و اینا بخرم یا الاقل برم ببینم. البته واقعا نمیدونم چه وسایلی باید بخرم. یعنی نمیدونم چه وسایلی کاربردی ان (منظوم وسایل بزرگ مثل تخت و کمد و این چیزاست). کدوم یکی از این وسایل بزرگ به درد نمیخوره و فقط دست و پا گیره و اینکه چه برندهایی بهتر و با کیفیت تره؟ اصلا هیچ ایده ای در این خصوص ندارم. 

دلم میخواد چند تا کتاب هم درباره بچه داری و این موضوعات بخونم ولی کتابی نمیشناسم. 

وضع خونه پیدا کردن هم که به جایی نرسید و فعلا سر جامون مستقر هستیم. فقط باعث شد عملا از تمیز کردن خونه بیفیتم. چون من هی فکر میکردم قبل عید جابجا میشیم و عملا خونه تکونی و اسباب کشی یکی میشه و کاری نکردم. البته کاری هم که از من برنمیاد ولی خب میخواستم بگم یکی بیاد برای نظافت که دیگه نگفتم. حالا خودم یه کارای کوچیکی کردم یعنی در حد یکی دو تا کابینت رو مرتب کردن و دیروز هم سرویس بهداشتی رو که خودم استفاده میکنم تمیز کردم و اون یکی رو دیگه باید خود همسر تمیز کنه. ولی خب در نهایت اون خونه تکونی به معنای دقیق کلمه محقق نمیشه و صرفاً همین تمیزکاری معمولیه. 

دیگه اینکه این چند وقت چند تا فیلم دیدم تا اشتراک نماوا و فیلیمو و ... حلال بشه. یکیش مغز استخوان بود که خوشم اومد و قشنگ بود، یکیش سه کام حبس که اونم خوشم اومد، عروسی مردم بد نبود، با حال بود ولی کت چرمی افتضاح بود. یعنی ثانیه شماری میکردم تموم بشه، اصلا سرم درد گرفت. ورژن اصلاح شده کافه ترانزیت رو هم روی فیلم نت دیدم که خب واقعا محشره.

اسکار مهران مدیری رو هم به صورت منقطع دیدم. بد نیست ولی خب صرفا به درد وقت گذرونی میخوره. یعنی در این حد که در زمان های حالت تهوع ببینی که وقت بگذره.

برای عید هم برنامه ای نداریم. احتمالا روزهای کاری رو بیام اداره چون همه جا خلوته و کاری هم نداریم. بعد از عید فطر دو سه روز مرخصی میگیرم. 

نظرات 2 + ارسال نظر
صبا شنبه 26 اسفند 1402 ساعت 23:42 http://www.meslehavayebahar.blog.ir

سلام
کتاب درباره فرزندپروری پیشنهاد می‌کنم کودک خانواده انسان رو بخونید.
و دعوت می‌کنم عضو کلوپ والدین افرا بشید.
afraparents.ir

سلام
خیلی ممنونم از پیشنهادتون
لطف کردید

زیبا شنبه 26 اسفند 1402 ساعت 09:37

یعنی شما اول بچه دار شدی بعد دنبال این هستی که کتاب برای بچه داری بخونی؟؟؟؟ یا ابرفرض

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد