خب الان گل پسر خوابه و فرصت هست ماجراهای صندلی ماشین رو بنویسم.
ما برنامه همیشگی مون اینه که گل پسر رو پنجشنبه ها حموم میبریم. پنجشنبه ها احسان حدود دوازده میاد خونه و گل پسر رو حموم میکنیم. اما هفته قبل، برامون پیامک اومد که نوبت قطعی برق ما پنجشنبه ساعت ۳ تا ۵ است. پس حموم گل پسر منتفی شد چون برق که بره شوفاژها هم خاموش میشه و ترسیدیم سرما بخوره. حتی اون زمان قطعی برق رو هم خونه نموندیم و رفتیم مگامال هم ناهار بخوریم و هم گردش کنیم. دیگه اول رفتیم فود کورتش و ناهار چلوکباب خوردیم و چون هنوز سیر نشده بودیم!!! از شیلا سیب زمینی هم گرفتیم.
من شنیده بودم توی مگامال یه سیسمونی فروشی هست که قیمت هاش هم مناسبه. البته فکر نمی کردم صندلی ماشین داشته باشه و رفتم که برای گل پسر لباس و اسباب بازی بخریم. ولی یه مدل صندلی ماشین داشت برند کیدیلو که میگفت مناسب صفر تا ۳۶ کیلو است و صندلیش چهار حالت داشت. گل پسر رو روی خوابیده ترین حالتش گذاشتیم ولی باز هم یه کمی حالت نشسته داشت که خب توی این سن نباید بشینه و به کمرش فشار میاد. ما هم که تجربه ای نداشتیم فکر کردیم خب همینه دیکه و همه صندلی ها همینن و همین رو خریدیم به اضافه یه دست لباس و یه اسباب بازی گاو که آهنگ میخونه و حرکت میکنه.
فرداش من به ذهنم رسید بریم صندلی های برندهای خیلی خوب مثل مکسی کوزی رو امتحان کنیم و ببینیم توی اونا هم این حالت یه کمی نشسته وجود داره یا نه. دیگه راهی خیابون بهار شدیم و یه مغازه دیدیم که جدید ترین مدل صندلی مکسی کوزی رو داشت. گل پسر رو گذاشتیم داخلش و روی حالت صفر تنطیم کردیم و دیدیم نه خیر، توی این برندها صندلی کاملا حالت خوابیده میشه البته که خب قیمتش حدودا چهار برابر کیدیلو بود که ما خریدیم.
حالا خلاصه گفتیم اون صندلی رو که خریدیم فعلا استفاده نکنیم و بذاریم برای هشت نه ماهگی و یه کریر بخریم و به عنوان صندلی ماشین هم استفاده کنیم (خیلی از دوستان که اینجا منو راهنمایی کردند هم همینو گفتن). البته الان که کریر نداریم و بنابراین همچنان امکان اینکه من گل پسر رو سوار ماشین کنم و بریم بیرون فعال نشده. ما یه دوستی داریم که پسرش حدودا هفت ماه از گل پسر بزرگتره. من دیروز داشتم باهاش حرف میزدم و این ماجرا رو تعریف کردم. گفت ما یه کریر چیکو داریم که دیگه استفاده نمی کنیم و پسرمون دیگه توی صندلی ماشین میشینه. قرار شد کریر اونا رو بگیریم. خب اینجوری به اقتصاد خانواده مون کمک شد. البته که خب باید برای گرفتنش هماهنگ کنیم و هنوز هماهنگ نشدیم.
حالا جمعه که رفته بودیم خیابون بهار، همون فروشگاه که صندلی مکسی کوزی داشت، انواع صندلی های غذاخوری جویی هم داشت. ما کالسکه و تخت کنار مادر جویی داریم و راضی هستیم. این صندلی ها هم خیلی خوشگل بودن و حالت خوابیده کامل هم داشتن که یعنی از الان میشه ازشون استفاده کرد هرچند که طبیعتا الان گل پسر غذا نمیخوره ولی خب میتونم بذارم توی آشپزخونه و وقتی مشغول کارام هستم اونم روی صندلیش باشه. البته من ترجیحم این بود که صندلی غذای تاب شو بگیرم که این مدل تاب شو نیست .
خلاصه این بود ماجراهای صندلی ماشین گل پسر.
.
اوضاع روحیم بهتر شده. البته نوسانات هست ولی مدت حال منفیم کمتر شده خدا رو شکر. روی تخته سیاه کنار سینک نوشتم: توکل، صبر، آرامش، عشق. اینا کلیدواژه های مهم این روزهای زندگیمه یعنی سعی میکنم سرلوحه رفتارهای هر لحظه ام قرار بدم.
.
کلاس یوکای آنلاین ثبت نام کردم و خیلی خیلی خوشحالم. کلا یوگا و پیاده روی جزو خوشحال کننده ترین فعالیتها برای من هستن. کلاسم دو روز در هفته است، یکشنبه ها و چهارشنبه ها. قرار بود از امروز شروع بشه که همین الان پیام دادن و گفتن از هفته دیگه شروع میشه. خوشحالم که دوباره میرم سراغ مت یوگا و لباسهای سفید و شمع و شاواسانا و ...
.
در ادامه اینکه گاهی موقع خواباندن و شیر دادن به گل پسر، پادکست گوش میکنم، دیروز فایلهای عزت نفس آقای شعبانعلی عزیز رو گوش میدادم. اولش میگفت دو تا تقاضا ازتون دارم: اول اینکه این فایلها رو در موقه تمرکز گوش بدید و دوم اینکه موقع گوش کردن، قلم و کاغذ جلوتون باشه و نکات رو بنویسید. حالا من وسط شیر دادن و خواباندن بچه بودم. یعنی ذره ای از تقاضاهاش رو نمیتونستم برآورده کنم .
یه بخشی از حال خوبم رو مدیون آقای شعبانعلی هستم همیشه. اصلا شنیدن صداش بهم انرژی میده.
مبارک باشه صندلی نو وخریدها
خوبه که به وضع روحیتون میرسید
خیلی ممنون عزیزم
چاره ای جز این ندارم. اگه یه لحظه خودم رو رها کنم، سقوط میکنم ته دره افسردگی