خب هر دو تا کاری رو که توی پست قبلی نوشته بودم تونستم این هفته انجام بدن. همون شنبه لباسهای زمستونی رو جمع کردم و کلا وضع کمد لباسها رو سر و سامون دادم. کمد رختخوابها رو هم مرتب کردم و البته در حین کار، یه عنکبوت گنده هم توی کمد دیدم و زهره ترک شدم.
این هفته خیلی هفته سختی بود. از روز یکشنبه بدقلقی های گل پسر شروع شده. خواب شبش خیلی خراب شده و مدام بیدار میشه، در طول روز هم مدام داره نق میزنه یا جیغ میکشه. یعنی به خاطر دندوناشه؟ لازم به ذکره که دو سه هفته پیش دو تا دندون درآورده ولی اینقدر راحت و بی مشکل بود که من اصلا متوجه نشده بودم و داشتم بهش با لیوان شیشه ای آب میدادم که احسان گفت عه، مگه این دندون داره که صدای برخورد دندون به شیشه میاد؟ دیدم راست میگه ها ، نگاه کردم دو تا دندون دراومده بود. ولی حالا چرا اینقدر بیقراری میکنه؟ واقعا خسته شدم این هفته، نه شبها میتونم درست بخوابم و نه روزها خوابم میبره. از شدت خستگی، دو بار هم با احسان دعوام شد.
خلاصه که هفته بسیار سختی گذشت و راستش خیلی هم افق روشنی رو متصور نیستم که به این زودی بیقراری هاش تموم بشه. باید صبوری کرد دیگه.
اتفاق مهم دیگه در این هفته این بود که بالاخره خوندن صلحی که همه صلح ها را بر باد داد تموم شد. یعنی فکر کنم خوندن این کتاب برای من بیشتر از نوشتنش برای نویسنده وقت گرفته. اول آبان ۱۴۰۲ شروعش کردم و ۱۸ فروردین ۱۴۰۴ تموم شد. البته که خیلی زیاد بینش وقفه افتاد ولی خب مهم اینه که تموم شد. حالا میخوام اپیزود بی پلاس رو که خلاصه این کتاب رو گفته گوش کنم و یاداشتهای خودم رو هم مرور کنم.
.
تا اینجا رو دیروز نوشته بودم که نشد ادامه بدم.
.
از اونجا که خیلی دلم برای کتاب فیزیکی به ویژه رمان تنگ شده بود، دوباره رفتم سراغ جین ایر و شروع کردم به خوندنش. الان تقریبا اواسطش هستم و مثل دفعه قبلی سرشار از لذتم. کلا دوباره خوانی کتابها حس خیلی خوبی بهم میده. من رمان محبوب زیاد دارم ولی جین ایر تنها رمانیه که دوست دارم توش زندگی میکردم. خلاصه که این روزا دادم شدیدا ازش لذت میبرم و میخوام بعدش برم سراغ بقیه رمانهای شارلوت برونته. الان اومدم عکس از کتابم بذارم ولی اینقدر سخت بود که منصرف شدم. فیلمش رو هم میخوام بعد از تموم شدن کتاب، ببینم.
.
دیگه اینکه بالاخره پس از کش و قوس های فراوان ماشین ظرفشویی خریدم. گفته بودم که دلیل اصلی اینکه هی از خریدنش منصرف میشدم این بود که جای ماشین طرفشویی نداشتیم یعنی ساکنین قبلی خونه، خودشون خونه رو کابینت گرده بودن و چون ماشین ظرفشویی نداشتن، ،کلا براش جا نذاشته بودن. خلاصه کابینت ساز آوردیم و گفت میشه یه بخشی از کابینتها رو برداریم ولی ممکنه بقیه کابینتها دچار مشکل بشن و دردسر داره. ظرفشویی رومیزی هم بین کابینتها جا نمیشد چون فضای بین کابینتها استاندارد نیست و کوتاهه (کلا کابینتهای خونه ما خیلی عجیبن. ساکنین قبلی واقعا آدمهای عجیبی بودن و البته تا تونستن هم ما رو اذیت کردن). خلاصه از اونجا که این روزا خیلی نیاز به ظرفشویی پیدا کرده ام، تصمیم گرفتیم یه ماشین رومیزی بگیریم و توی فضایی که قبلا فر برقی داخلش بوده بذاریم. به نظرم قشنگ میشه. دیگه این شد که دیروز از دیجی کالا ماشین رومیزی مجیک سفارش دادیم (خیلی خوشحالم که از دردسر رفتن تا امین حضور خلاص شدیم، قبلش میخواستیم ظرفشویی بزرگ الجی بگیریم و باید میرفتیم تا امین حضور)، امروز هم قراره کابینت ساز بیاد تا یه تغییرات کوچیکی توی اون قسمت بده، بعد هم لوله کش بیاد و دوشنبه هم خود ظرفشویی به دستم میرسه. ماشین کوچیکیه ولی خب اولا چاره ای نداشتیم و ثانیا ما کلا سه نفریم و مهمون خاصی هم نداریم و به نظرم خوبه برامون. تازه اینستاگرامر محبوب من صبورا جانباز هم همین رو داره، اصلا این آدم خونه اش رو که تمیز میکنه انگار داره روح من رو تمیز میکنه.
.
دیگه همین، یه کافه کوچولو هم توی کوچه بغلی خونه مون باز شده. از این کافه ها که توی ون هست. دو تا خانوم خیلی باشخصیت هم اداره اش میکنن. نمیدونم شاید امروز با گل پسر بریم تا اونجا و من یه قهوه بگیرم. البته دیکه گل پسر راحت توی کالسکه اش نمیمونه و تنهایی بیرون بردنش برام سخت شده.
ماشین ظرفشویی مبارکه به سلامتی استفاده کنی انشالله. چه کافه باحالی خوش بگذره پیشاپیش.
جین ایر رو خیلی قبل خوندم، منم دوست دارم فیلمشو ببینم .
اگر گل پسر تو کالسکه نمیمونه برای مسافت کوتاه آغوشی رو هم تست کن .
ممنون عزیزم
آره خیلی حس خوبی داره این کافه البته الان دو دفعه است که از اونجا رد شدم و ندیدمشون. خدا کنه نرفته باشن.
خیلی خوبه جین ایر، الان صفحات آخرم و باورت میشه الان صد برابر قبل دوستش دارم؟ اگه بشه آخر هفته فیلمش رو میبینم.
نمیدونم چرا از آغوشی خوشم نمیاد؟ گاهی وقتا توی خونه استفاده میکنم فقط اونم نهایتا یه ربع.