کلیدم رو جا گذاشته بودم و درست دم در خونه یادم اومد. خیلی از بی حواس بودن خودم حرصم میگیره. همخونه هم کلاس بود. بهش زنگ زدم گفتم کلید ندارم. خیلی خوب برخورد کرد و سریع کلید رو با پیک فرستاد. کلا اهل سرزنش کردن و اینا نیست بر خلاف من. بعله دریا خانوم، تو هم باید تو این مواقع همینجوری باشی.
در بازه زمانی نیم ساعته بی کلیدی رفتم ماشین رو پارک کردم زیر یه درختی و نشستم آقایان علیه آقایان خوندم و ده دقیقه از اپیزود ایران تیمورتاش پادکست رادیو تراژدی مونده بود که گوش کردم. دلم بستنی هم میخواست که دیدم کلا کیف پول و کارت و اینا رو هم جا گذاشتم. اینا همه اثرات روزی پونصد بار کیف عوض کردنه. اپلیکیشن موبایلی اینا هم ندارم و بی بستنی سر کردم اوقات رو.
نمیدونم برم پیاده روی یا نه؟