پراکنده نویسی های خودم

دریا، یک زن ۳۳ ساله

پراکنده نویسی های خودم

دریا، یک زن ۳۳ ساله

مرا پناه دهید ای زنان ساده کامل

بعد از وقایع جلسه دیروز، خیلی از نظر ذهنی خسته شدم. صبح بیدار شدم که برم سر کار ولی دیدم واقعا حوصله محل کار رو ندارم. موندم خونه. تصمیم دارم از امروز خاطرات روزانه ام رو توی دفتر بنویسم. یعنی اتفاقات محل کار رو. شغل من یک شغل مردانه و خاصه و به نظرم جالبه که بعدها مردم بخونن یک زن در این محیط چه شرایط و تفکراتی داشته. اینجا نمیشه جزئیات اتفاقات رو نوشت ولی میخوام جزئیات و تحلیل خودم از اونها رو توی دفترم بنویسم. 

از صبح، نیمرو خوردم با پفک. بعد هم پادکست رادیو تراژدی رو پخش کردم و باهاش اتاقم و آشپزخونه رو مرتب کردم. حیاط رو هم پودر ریختم که چند دقیقه دیگه بشورم. گوشت هم بیرون گذاشتم که قرمه سبزی بپزم و واقعا دیگه باید زنان ساده کامل مرا پناه دهند.

حیاط رو که بشورم، مسواک میزنم و یه قهوه دبش درست میکنم و اتفاقات جلسه دیروز رو توی دفترم مینویسم‌. 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد