دیروز یکی اومد برای نظافت خونه. سرویسها و حیاط و شیشه ها و اینا رو شست و خونه از وضع ناهنجاری که براش پیش اومده بود رهایی یافت. بعد عصر که اومدم خونه خودمم همت کردم و یه کمی تمیزکاری کردم. کابینتها رو دستمال کشیدم و گاز رو تمیز کردم و یه کمی خورده کاری. تصمیم دارم نذارم دیگه خونه به اون وضع فاجعه بار برسه چون واقعا روی ذهنم اثر منفی داره. جالبه که دیشب خونه مرتب و تمیز بود، خیلی راحت و پیوسته خوابیدم. در حالی که تمام هفته رو منقطع و کم میخوابیدم.
هنوز تشک و روتختی نخریدم.
دلم میخواد برم قالیچه دستبافم رو بیارم پهن کن توی اتاق.
یه سری وسایل خونه هم خیلی کهنه شده ان و دوستشون ندادم. مهمترینش مبل و میز ناهارخوری. میخوام یه مدل جدید بخرم و این قبلیها رو بفروشم. آیا کسی تا حالا توی دیوار چیزی فروخته؟ ساز و کارش چطوریه؟ اول باید کل پول رو از خریدار بگیری بعد براش بفرستی؟ هزینه حمل و نقل و اینا به عهده کیه؟
دیشب واسه نماز مغرب رفتم مسجد. نماز دهه اول ذیحجه رو هم خوندم. چقدر دوست دارم این نماز رو. از وضعیت نمازهای صبحم اصلا راضی نیستم. نمیتونم پاشم. چه کنم؟
دیشب قسمت آخر سریال دیپلمات رو دیدم. فکر کنم خوابی که دیشب دیدم تحت تاثیر اون بود. خواب خوب و شیرینی بود.
پاشم برم حموم و بعد اسپرسو بنوشم و برم یوگا.
خیلی خوب بود
چی خوب بود؟