پراکنده نویسی های خودم

دریا، یک زن ۳۳ ساله

پراکنده نویسی های خودم

دریا، یک زن ۳۳ ساله

آن زمان که میشوی بیمار تو / میکنی از کرده استغفار تو

دیروز دچار طوفان سردرد شدم. البته من زیاد سردرد میگیرم ولی دیروز برای اولین بار در زندگیم، کارم به دکتر کشید و دو تا آمپول زدم. تمام روز با بیحالی و گیجی و تهوع شدید گذشت. از شدت بیحالی نمیتونستم هیچ کاری انجام بدم و فقط میتشیتم و هی خوابم میبرد. دیگه داشت حالم از خواب به هم می‌خورد. واسه اینکه هوایی بخورم و حال و هواموعوض بشه پا شدم رفتم تا مرکز خرید دم خونه. کلا کمتر از پنج دقیقه راهه تا اونجا و کلا روزی چند بار میرم ولی اینقدر دیروز حالم بد بود که انگار داشتم یه مسیر هزار کیلومتری رو میرفتم. دلم میخواست اسنپ بگیرم و برگردم خونه. 

خلاصه که ما "غرک بربک الکریم". 

یه درد یعنی چیزی که اصلا دیده نمیشه و اصلا معلوم نیست از کجا اومده اینجوری یه آدم بزرگ رو زمین‌گیر میکنه. 

امروز که بیدار شدم اثری از درد نبود. پا شدم نماز صبح رو خوندم و دارم این متنو مینویسم. 

واقعا هیچ چیزی جای سلامتی رو  نمیگیره. 

نظرات 1 + ارسال نظر
لیلی شنبه 25 شهریور 1402 ساعت 06:03 http://lostinwonderland.blogsky.com

بلا دور باشه ان شاالله. مراقب خودتون باشین. آدم خیلی وقتها قدر اون چیزایی که داره رو نمی‌دونه.

خیلی ممنونم
بله واقعا همینطوره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد