پراکنده نویسی های خودم

دریا، یک زن ۳۳ ساله

پراکنده نویسی های خودم

دریا، یک زن ۳۳ ساله

فرار از سروصدا

الان در حالی مینویسم که نشسته ام توی ایرانمال. سر و صدای بنایی پشت خونه به صورت وحشتناکی دراومده و دارن رمپ پارکینگ رو دقیقا پشت دیوار خونه ما میسازن. طوری که دیوارهای ما میلرزه و من هر لحظه میترسم الان دیوار بریزه. کلا که اوضاع خیلی سختی شده. گرما و شرایط خاص خودم هم که هست. حدود ساعت یک به مدت یک ساعت و نیم کار رو تعطیل میکنن و من تو همون فرصت، یه ذره میخوابم و نماز میخونم و استراحت میکنم. 

دیگه امروز تا دوباره شروع کردن، پاشدیم اومدیم ایرانمال و نشستیم روی مبلها که زمان بگذره. احسان هم رفت پرسید و گفتن تا سه چهار روز دیگه این سروصدا ادامه داره. 

خدایا چی میشد ما رو از این خونه نجات میدادی؟

شاید از فردا برم چند روز خونه مامانم ولی خب اونجا هم مشکلاتی داره. طبقه چهارم و آسانسور نداره و میترسم برام خطرناک باشه. بعدم باید بالش بارداریم رو که خیلی بزرگه با خودم ببرم. کلا هم اون خونه کوچیکه خب. 

خلاصه که شرایط خوبی ندارم . 

.

کلا این روزا حوصله نوشتن اینجا رو ندارم. یعنی تایپ کردن با گوشی برام سخته و میگم کاش وبلاگ یه دکمه پیام صوتی هم می‌داشت و اتفاقات رو شفاهی میگفتم.

.

شنبه رفتم سونوگرافی و خدا رو شکر همه چیز خوب بود. آزمایش هم دادم که باز قندم بالا  بود و حتی علی رغم رعایت کردن و قرص قند، یه کمی بیشتر هم شده بود. 

.

تصمیم گرفتم مامانم بعد از زایمان، بیست روز بمونه و بعد بگم مادر شوهرم بیست روز بیاد. بعدشم خودم با گل پسر برم مشهد. بچه یک ماه و نیمه رو میشه سوار هواپیما کرد؟

نظرات 5 + ارسال نظر
فاخته سه‌شنبه 30 مرداد 1403 ساعت 01:24

عزیزم دو تا ۲۰ روز خیلییییی زیاده
من ده روز نهایت دوهفته ای سرپا شدم. حتی همون مدت هم که مامانم بود با اینکه همش استراحت میکردم و ازین نظر خوب بود ولی از طرفی دوست داشتم تنها با بچم باشم...خلوت و ارامش خونه رو میخواستم.
من زایمانم طبیعی بود
در مورد پرواز هم پسرم ۴ ماهه بود اولین بار سوار هواپیما شد و طول ۱ ساعت پرواز مدام شیر دادم یا پستونک که مک بزنه گوش درد نگیره. دکتر گفته بود

خدا رو شکر
مرسی که بهم گفتید
واقعا دوست دارم بتونم زودتر به روتین و نظم و آرامش خودم برگردم.
آره منم یه کمی جستجو کردم گویا تا قبل از سه ماهگی که اصلا نباید نوزاد رو سوار هواپیما کرد. حالا باز با دکترش هم مشورت میکنم.
خیلی ممنونم از راهنماییتون

فاطمه چهارشنبه 24 مرداد 1403 ساعت 16:20 http://Ttab.blogsky.com

سلام مجدد،۹۸برای زن باردار زیاده.حالاکه گذشت ولی فکرکنم اونقدرمهم نبودکه دکترت مهم نشونش داد.البته منم دوسه ماهی قرص خوردم وعددقندم به هفتاد رسیدو دکترقطعش کرد

آره بابا به نظر منم مهم نبود. ولی حالا دیگه گذشت. کلا به نظرم اینقدر دکتر رفتن توی بارداری اشتباهه. آدم مریض که نیست، بارداره

غ ـ ـز ل دوشنبه 22 مرداد 1403 ساعت 12:34 https://life-time.blogsky.com/

دریا جون تو تلگرام یک ربات تبدیل ویس به متن داره فقط ماهی ۵۰ تومن عضویت داره

چقدر سخته
میگن ممکنه باد بره تو گوششون و گوش؟درد بشن
ولی یک راهکارهایی هم انگار هست
فکر کنم گوش گیر میشه زد
ولی باید از یک اهل فن بپرسی

آره فکر خوبیه، راحت تر میشه نوشت اینطوری.
یه جستجو تو اینترنت کردم و دیدم نظرات خیلی متفاوته. حالا باید از خود دکتر بپرسم.

فاطمه جمعه 19 مرداد 1403 ساعت 16:39 http://Ttab.blogsky.com

سلام عزیزم ایشالله این روزا هم به سلامت بگذره.نمیشدانسولین بزنی؟یه دوز بزنی واین همه قرص نخوری.
به نظرم ۲۰روزحتی زیادم هست.تازه اون ۲۰روزبعدی مادرشوهرم نمیخوای،تاخودت بابچه تنهانباشی،چم وخم کاررویادنمیگیری وهمش به نظرت یه کاربزرگ میاد.به خودت بگواین کاریه که من ازعهدش برمیام وبرام راحته
وزن بچه بالای ۳کیلوباشه،اجازه پروازمیدن ولی فکرکنم باید۲ماهه هم باشه چون قبل دوماه انگارگوارشش تکمیل نشده وسفربراش ضرر داره.بازازدکترش درآینده بپرس

سلام عزیزم
خیلی ممنونم
والا داستان قند من خیلی عجیب و غریب بود. من قندم کلا یکی دو عدد بالاست و متخصص دیابت گفت که حتی میشه قرص هم‌نخوری. بعد هم سه بار دیگه توی سه ماهه دوم آزمایش قند دادم که اصلا قندم نرمال بود. توی سه ماهه سوم دوباره همون یکی دو عدد رو بالا رفت و مثلا رسید ۹۸ ، دکتر خودم گفت قرص بخور و یه دکتر دیگه گفت قرص هم لازم نیست. الان هم با حتی با گلوکومتر خونگی، قندم خیلی کمتره. یعنی قندم اونقدری بالا نبود که بگم خب انسولیم‌میزنم و اونقدر هم پایین نبود که بگم خب عادیه. خلاصه کلا استخون توی زخم بود همیشه.
چه خوب که گفتید نیاز به ببست روز نیست. واقعا انرژی خوبی گرفتم آخه من واقعا سختمه گه کسی بیاد طولانی مدت خونه مون بمونه حتی اگر مادر خودم باشه.
راجع به پرواز هم آره، باید انگار از دکترش بپرسم.

نسترن پنج‌شنبه 18 مرداد 1403 ساعت 20:43 http://second-house.blogfa.com/

سروصدای بنایی واقعا رو اعصابه
امیدوارم روزهای باقیمانده بخیر و خوشی بگذره
یه خونه خیلی عالی خدا قسمتتون کنه

وای آره،،دیوانه شدم واقعا.
خدا کنه
خدا از زبونت بشنوه دوست عزیزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد