یه دفترچه داشتم و البته دارم که توش چیزهای مختلف رو مینویسم، مثل برنامه ها، آرزوها، مطالب جالبی که خونده ام، خلاصه درسهای متمم، لیست کتابها و فیلمهایی که دوست دارم بخونم یا ببینم، خلاصه یه کشکول شخصیه برای من.
الان که توی یه کافه نشسته ام و دارم لته با کیک شکلاتی میخورم و گل پسر توی کالسکه اش خوابه، داشتم دفترچه ام رو مرور میکردم. توی تمام لیستهای آرزویی که در زمانهای مختلف توی این دفترچه نوشته ام، یه چیز مشترکه و اون هم مادر شدنه.
خدایا ممنون که بهم اجازه دادی این آرزو رو زندگی کنم. منو ببخش که گاهی ناشکری میکنم و زیادی غر میزنم.
ای جانم چه قشنگ خداروشکر به آرزوت رسیدی عزیزم خدا بای همدیگه حفظتون کنه الهی
خیلی ممنونم عزیزم
انشاالله تو هم به آرزوهات برسی و منم به بقیه آرزوهام