وای چقدر امروز خوابیدم.
دیشب نه خوابیدم و صبح حدود هفت بیدار شدم یعنی ده ساعت. بعد یه کمی دور خودم چرخیدم و نشستم یه کمی مصاحبه حمید شوکت با مهدی خانبابا تهرانی خوندم. از شکنجه های زندان بعد از کودتا گفته بود. کلا به ژانر یادداشت های زندان علاقه زیادی دارم. البته این دوز خشونتش زیاد بود. برای من یادداشتهای زندان از حیث اینکه یه آدم در اون شرایط که طبیعتا تنهایی و مواجهه با خود رو داره، چطور زندگی روزمره اش رو میگذرونه جالب تره تا اینکه از شکنجه حرف بزنه. حالا این وسط اینم بگم که توی پادکست کتابگرد میدیدم یه قسمتی مصاحبه با یه آقایی بود به اسم معمار (همچین اسمی، دقیق یادم نیست) یعد در توضیحش نوشته بود برای زندانها کتاب جمع میکنه،،من فکر میکردم فاز خیریه و اینا داره و گوش نداده بودم چون اصولا با سیستماتیک شدن خیریه ها مشکل دارم و به نظرم به راهی برای فساد و ارضای امیال فردی تبدیل میشن تا کار خیر، حالا خلاصه اینو گوش نمیگردم. بعد دیروز با یه کتابی آشنا شدم که روی اینترنت منتشر شده به اسم فرصت مطالعاتی اوین و یادداشت های همین آقای معمار از دوران زندانی بودنشه. نشستم خوندم و چقدر خوشم اومد. کلی کتاب خونده بود توی این دوره و یه کتاب هم ترجمه کرده بود و اصلا اینقدر کتابش خوب بود و فضا رو خوب توصیف کرده بود که هوس کردم زندانی بشم و بشینم راحت مطالعه کنم. بعد دیگه رفتم اون اپیزود رو هم گوش کردم و توضیح همین مساله بود که بعد از آزادی از زندان،،تصمیم میگیرد کتاب جمع کنه برای کتابخونه های زندان ها.
حالا داشتم از خواب میگفتم.
دوباره یازده صبح خوابیدم تا یازده و نیم.
بعد پاشدم رفتم مسجد (واقعا به زور رفتم و حوصله نداشتم ولی خب تا الان تنها کار مفید امروزم همین بوده)
دوباره هم از سه تا سه و نیم خوابیدم.
من کلا آدم کم خوابی ام و برام عجیبه که امروز میخوابم.
.
این مدت قانون دیدن فیلم کریسمسی در ایام کریسمس رو اجرا گردم و فیلم last christmas رو دیدم. خوب و شاد و گرم بود. برام سواله که چرا ما ژانر فیلم نوروزی نداریم؟ با اون همه مراسم های شاد و خانوادگی نوروز.
امروز یه کمی از فیلم you hurt my feelings رو دیدم. خوب بود. شاید تا شب بقیه اش رو ببینم. من گاهی یه فیلم رو در عرض یه هفته میبینم،،میلیو حرصش میگیره از این کار.