پراکنده نویسی های خودم

دریا، یک زن ۳۳ ساله

پراکنده نویسی های خودم

دریا، یک زن ۳۳ ساله

کتاب شماری

دوباره روی مود پایینی هستم. از روز جمعه که از مسافرت برگشتیم دیگه از خونه بیرون نرفتم و اونجور که پیش بینی آلودگی ها نشون میده تا پایان هفته هم باید توی خونه باشیم. واقعا به اون پیاده روی یک ساعته نیاز داشتم و الان حس میکنم گیر افتاده ام. علاوه بر آلودگی، گویا یه ویروسی هم شایع شده توی بچه ها که خیلی ها درگیرشدن و این هم باعث خونه نشینیه. علاوه بر همه اینا، احسان روز پنجشنبه داره برای یه سفر کاری یه روزه میره سمنان و از الان اضطراب دارم که اون روز رو چطور بگذرونم چون گل پسر چند روزیه که یه اخلاقی پیدا کرده که حدود ساعت شش و نیم بعدازظهر شروع میکنه خیلی شدید و بلند گریه میکنه و آروم نمیشه تا ساعت هفت که میبرمش برای خواب. خب توی اون لحظات گریه های شدید، احسان بغلش میکنه و راه میبره و نمیدونم بدون احسان اون لحظات رو چکار کنم. علاوه بر همه اینها، بابام هم که اصلا بعد از تماس من دیگه نه زنگی زد و نه پیامی داد و نه هیچی. هی روزگار

خلاصه که کلا روزهای شاد و خوبی رو نمیگذرونم. تنها تفریحم در حال حاضر حموم رفتنه که یه ربعی واسه خودم خلوت داشته باشم.

سعی میکنم به کتاب‌ها پناه ببرم‌ . کلا کتاب خوندن همیشه تسکین دهنده و پناهگاه من بوده. میخوام کتاب‌هایی رو که بعد از تولد گل پسر میخونم شماره گذاری کنم. چون کتاب خوندن بهم حس امنیت میده و اینجوری حس میکنم همه چیز تحت کنترله. 

۱. خب اولین کتابی که بعد از تولد گل پسر خوندم،  کتاب دو دستی بود که سفرنامه ژاپن بود. من کلا دیگه بعد از بی زمستان، سفرنامه های ضابطیان رو دوست ندارم و دیگه به دلم نمیشینه حس میکنم خیلی تکراری و مکانیکی شده ان، شاید هم سلیقه من عوض شده. این یکی رو هم قصد خریدن و خوندنش رو نداشتم ولی دیگه توی روزهای تنهایی و ناراحتی بعد از زایمان خریدم و خوندم. باز هم به نظرم خیلی خوب نبود.

۲. مجموعه آبنبات ها : من چهار جلد اولش رو قبلا خونده بودم و دوست داشتم. جلد پنجمش یعنی آبنبات لیمویی رو نخونده بودم. از روی طاقچه خریدمش و تصمیم گرفتم برای اینکه یه کتاب شیرین و دل نشین بخونم، کل جلدهاش رو از یک تا پنج دوباره بخونم. روز ۱۹ مهر شروع کردم و دیروز یعنی ۱۹ آذر کل جلدها تموم شد. قبلی ها رو که خونده بودم و دوستشون داشتم. جلد پنجم هم به نظرم خوب بود شیرین و دلچسب بود. آخرش هم که خوب و شیرین تموم شد. 

حالا از دیروز دارم روی طاقچه،  کتاب توتوچان رو میخونم و کتاب صوتی ۵۳ نفر رو هم خریده ام و گاهی که گل پسر توی بغلم باشه باهم گوش میدیم. محتواش رو که خیلی دوست دارم و صدای گوینده هم واقعا خوبه. حالا ببینم این دو تا کی تموم میشن. 

خلاصه که این روزها کوچکترین دلخوشیها و تفریحات رو دارم‌ و کل روز رو توی خونه تنهام . ولی بازم خدا رو شکر 

نظرات 1 + ارسال نظر
فاطمه پنج‌شنبه 22 آذر 1403 ساعت 00:26 http://Ttab.blogsky.com

سلام عزیزم کاش همین سفرهای یک روزه روادامه بدید.هم ازآلودگی دورمیشید هم ذهنت آزادمیشه.
من میخوام کتاب دن آرام روبخرم وبخونم.البته۴جلدهقبلا خیلی کتاب پی دی افی میخوندم الان دوست نمیدارم.
ایشالله رفتن همسرت به آسونی باشه.پسرتم میتونی اون روزکه همسرنیست اولای بعدظهریاحوالی ظهرحموم کنی،ابنطوری بیشترمیخوابه.
به نظرم سرتو باکارای یلدایی گرم کن.کارفیزیکی،ذهنم آروم میکنه.
پدرتم ببخش،همین که باهم آشتی کردیدخیلی خوبه.شایداحساس شرمندگی داره که زنگ نمیزنه

سلام
آره اکه میشد خیلی خوب بود.
ببین من دو تا آرزوی کتابی دارم یکی اینکه دن آرام رو بخونم و یکی اینکه ژان کریستف رو بخونم. البته با مشغله های الانم بعیده بتونم به این آرزو ها برسم و گذاشتم برای بعد از بازنشستگی.
منم پی دی اف دوست ندارم و اذیت میشم موقع خوندنش ‌ولی طاقچه فرمت ای بوک داره و محیط کاربریش هم به نظر من خیلی دلنشینه.
من حموم رو نمیتونم تنهایی ببرم. همیشه دوتایی با همسرم میبرمش حموم.
این نکته هم که راجع به کار فیزیکی گفتی خیلی به دردم خورد. حالا من اهل کار هنری و اینا نیستم که دکور یلدا درست کنم ولی گفتم یه گوشه کوچولو از خونه رو مرتب کنم چون عاشق تمیزکاری ام. رفتم کشوی دستمال‌های آشپزخونه رو مرتب کردم و گاز رو هم تمیز کردم و حس خیلی خوبی بهم داد. خلاصه ممنون از پیشنهاد خوبت.
راجع به بابام هم خودم خمین فکر رو میکنم. حق با توعه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد