پراکنده نویسی های خودم

دریا، یک زن ۳۳ ساله

پراکنده نویسی های خودم

دریا، یک زن ۳۳ ساله

رها کردن

حال روحیم خیلی بهتره خدا رو شکر. پذیرفتم مساله رو و تمام شد و البته متوجه شدم اونقدرا هم که من فکر میکردم گل پسر متمایل به شیرخشک و فراری از شیر مادر نیست. یعنی گاهی وقتی شیشه شیر رو بهش میدی همونطوری گریه میکنه و پس میزنه و شیر مادر رو میخوره و گاهی بالعکس. خلاصه فعلا داره دوگانه سوز جلو میره هم شیر مادر میخوره و هم شیر خشک. دیگه ببینیم تا کی میتونه این وضع ادامه پیدا کنه. نمیدونم حسم درسته یا نه ولی انگار از لحظه ای که اصرارم برای دادن شیر مادر بهش رو رها کردم، خودش دوباره سمت شیر مادر اومد. اگه حسم درست باشه، اینم یک نمونه عینی از اهمیت پذیرش و رها کردن در حل چالشهاست.

به عنوان یک قدم دیگه برای برگشتن به روتین های قبل از بارداری و زایمان، تو دو لیست عزیزم اومده وسط میدون. هر روز صبح در حالی که گل پسر کنارم روی صندلیش نشسته و من هم دارم صبحانه میخورم، برنامه های روزم رو توش مینویسم. هرچند اغلبش مربوط به خود گل پسره ولی باز هم همین نوشتن برنامه، حس خوبی بهم میده. 

کلا یه سر و شکل منظمی به افکار و برنامه های ذهنیم داده ام و تونستم چشم انداز، هدف و برنامه هام رو تفکیک کنم. وقت کوچینگ هم گرفته ام که احتمالا فردا جلسه معارفه اش برگزار میشه. احتمالا باید ماشین رو بردارم و برم یه جای خلوتی پارک کنم و توی جلسه شرکت کنم. باورتون میشه استرس در پارکینگ رو دارم؟ از تیر ماه دیگه پشت فرمون ننشستم و در پارکینگمون هم بدقلقه، یه روزایی چشم بسته میرفتم ولی الان واسش استرس دارم. 

توی تو دو لیستم هر روز مرتب کردن یه گوشه کوچولو از خونه رو هم میذارم. امروز کابینت زیر گاز رو مرتب کردم. گل پسر رو هم آوردم وسط آشپزخونه و چون محیط براش جدید بود، آروم بود و داشت لذت می‌برد.  موسیقی باخ هم گذاشته بودم پخش بشه (شنیدم پخش کردن موسیقی باخ برای درک شنوایی بچه ها خیلی خوبه).

یه کار دیگه که دوباره نوید بازگشت روتبنها رو میده، راه انداختن قهوه سازمه. از دیروز بالاخره راه اندازی شد و امروز دومین اسپرسوی کپسولی رو نوشیدم. 

.

دیروز پرسشنامه عزت نفس کوپراسمیت رو جواب دادم. نمره ام شد ۳۱. نمره ۳۳ عزت نفس پایین محسوب میشه،،دبگه من که دو تا هم کمتر بودم. واقعا یکی از اهدافم، ترمیم عزت نفسه. به خاطر خودمم که نباشه، به خاطر گل پسر میخوام روی عزت نفسم کار کنم. 

.

سه تا کتاب رو دارم همزمان میخونم (در حد روزی چند صفحه): زمستان ۶۲ که مثل همه کتاب‌های اسماعیل فصیح خیلی شیرین و دلچسبه، صلحی که همه صلح ها را بر باد داد،  مغز کودک من از تولد تا یکسالگی. 

نظرات 5 + ارسال نظر
فاطمه پنج‌شنبه 13 دی 1403 ساعت 08:45

نظرمن اومده بود؟

سلام عزیزم
آره اومده بود و اتفاقا برام خیلی جالب بود که دقیقا همون نکته ای که خودم بهش رسیده بودم رو اشاره کردی.
دیشب بعد از نوشتن پست، میخواستم کامنتها رو جواب بدم که گل پسر بیدار شد و رفتم آرومش کنم. بعد هم از خستگی بیهوش شدم

مامان خانومی چهارشنبه 12 دی 1403 ساعت 12:07 http://mamankhanomiii.blogfa.com

سلام عزیزم به نظر من شیر خشک رو دوبار بیشتر نده یکبار قبل خواب عصر یکبار هم قبل خواب شب یه وقتایی بچه ها ادا درمیارن برای شیر خوردن اینجور موقع ها نباید اصرار کنی یا به زور بذاری دهنش بذار گرسنه بشه خودش میخوره . خوشحالم که به زندگی روتین برگشتی و به مطالعه و بقیه کارهات میرسی حالا هرچه بزرگتر بشه پسرت میتونه بازی کنه و سرگرم کنه خودش رو و تو راحت تر هم میشی

سلام مامان خانومی
راستش نشد دیگه. شاید هم من بی تجربه بودم و یهو اضطراب کم وزن بودن گل پسر رو گرفتم و بیشتر بردمش سمت شیر خشک. الان فقط شبها شیر خودم رو میخوره و گاهی هم میدوشم و توی بطری بهش میدم.
آره خیلی خوبه بازگشت به روتین. انگار تازه تونستم دوباره خودم رو پیدا کنم. اون دو ماه اول که واقعا منگ بودم اصلا.

فاطمه چهارشنبه 12 دی 1403 ساعت 09:20 http://Ttab.blogsky.com

سلام خداروشکرکه زندگیت به حالت روتین برمیگرده.راستش من تایک سال اول افسرده بودم‌.دور ازتوباشه.الان که فکرمیکنم یه علتش دخالت های اطرافیان بود.همون بهترکه فامیل های دوطرفت ازت دورن
والامن یه کتاب ازاسماعیل فصیح،خیلی سال پیش خوندم انقدر قلمشو‌نپسندبدم اصلادیگه ازش هیچی نخوندم.شبیه توبه نامه بود.ازاین کتابای اول انقلابی جو زده.

سلام عزیزم
واقعا خدا رو شکر.
دقیقا خودم هم به همین نکته رسیدم و الان بعد از این چند ماه که هی میگفتم چرا تنها هستم، اتفاقا خیلی خوشحالم که اختیار همه کارها دست خودمه و کسی مزاحمم نیست. هرچند واقعا گاهی دوس دارم میشد هفته ای دو سه ساعت گل پسر رو پیش کسی بذارم و با همسرم جایی میرفتیم. ولی خب در مجموع، خیلی راضی ام از این تنهایی. یعنی دردسر حضور اطرافیان به اون یکی دو تا حسنش نمی ارزه به نظرم.
ببین دقیقا منم اولین کتابی که ازش خوندم خیلی بدم اومد، یادمم نیست اسم کتاب چی بود، راجع به دوره ریاست جمهوری هاشمی بود انگار. ولی بعد توی رودروایسی دوستم، کتاب دل کور رو ازش خوندم و خیلی خوشم اومد. عاشق نثرش شدم. این زمستان ۶۲ هم خیلی قشنگ بود به نظرم

فاخته شنبه 8 دی 1403 ساعت 09:59

عزیزم اصلا بابت شیر نخوردن پسرت ناراحت نشو
گاهی پیش میاد ولی مداومت کن به دادن شیر خودت
شیر خشک اگر بیشتر از یک وعده در روز بشه احتمال اینکه بچه دیگه شیر مادر نخوره میره بالا. اینو دکتر متخصص بسیار باتجربه کاردرست به من‌گفت.
پیشنهاد من به عنوان مادر چند بچه از جمله بچه خودم و خواهرزاده ها و ... اینه که فقط یک وعده قبل خواب بهش شیر خشک بدی که بچه چند ساعت راحت بخوابه چون شیرخشک سنگینه و معمولا بچه ها ۴-۵ ساعت میخوابن بعدش.
ولی تو روز فقط شیر مادر بخوره که پروسه شیردهی ادامه پیدا کنه.
پسر منم گاهی نمیخورد گاهی فقط از یک سینه میخورد و سینه دیگه رو با گریه پس میزد...اما موقته و دوباره بعد از یک روز یا حتی چند ساعت درست میشه.
به توان شیردهی خودت مثبت فک کن
و حتما ادامه بده که قطع نشه.
ناامید نشو

ممنون از پیشنهادتون

زن بابا چهارشنبه 5 دی 1403 ساعت 22:19 http://www.mojaradi-90.blogfa.com

سلام انشالله روزهای خوبی رو پیش رو داشته باشی به همراه گل پسر

سلام
خیلی ممنونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد