پراکنده نویسی های خودم

دریا، یک زن ۳۳ ساله

پراکنده نویسی های خودم

دریا، یک زن ۳۳ ساله

این الرجبیون؟

امشب اولین شب ماه رجبه. من عاشق این ماهم و اصلا رجب که میرسه یه حس سرخوشی و سبکی عجیبی بهم دست میده. خیلی از اتفاقهای خوب زندگیم یا شاید بتونم بگم معجزه های زندگیم در این ماه اتفاق افتاده.  پارسال دقیقا روز اول ماه رجب متوجه شدم که باردارم.  دو سال پیش هم اون جلسه ای که تقریبا مطمئن بودم نتیجه اش به نفع من نخواهد بود ولی به طرز معجزه آسایی بهترین نتیجه برام رقم خورد، توی ماه رجب بود. و خیلی جالبه که امسال دقیقا از امروز خیلی حس و حال خوبی دارم و یکی از مهم‌ترین گره های زندگیم انگار یکباره برام حل شده،،البته مدتها بود که داشتم روش کار می‌کردم ولی همچنان غصه و خشمش همراهم بود ولی واقعا از امروز رها کردم، رهای واقعی نه از اون رها کردن های الکی.

دیشب جلسه کوچینگ بود و داشتیم چرخ زندگی رو بررسی میکردیم.  بهم گفت ببین تو توی هفت تا مورد خیلی وضعیت خوبی داری و فقط یه مورده که شرایط برات ایده آل نیست، حالا اون هفت تا خوب رو ول کردی و چسبیدی به همون یکی. حرف عجیب و خاصی نبود ها ولی یکهو انگار ذهنم رو شفاف کرد. دیدم راست میگه، باید اون رو هم رها کرد. امروز هم نشستم به شیوه انفجار ذهنی همه حرفها و دغدغه هام رو نوشتم و اصلا انگار سبک شدم. اصلا انگار همه چیز یه بعد جدید برام پیدا کرد. مثلا همین که بعد از تولد گل پسر خیلی گیر داده بودم به اینکه اینجا غریبم و فامیلی ندارم و همین یه گره ذهنی برام شده بود، اتفاقا الان برام لذت بخش شده و میبینم چقدر اینجوری راحت ترم و اختیار زندگیم دست خودمه و توی خلوت خودم دارم  راحت زندگی میکنم و حالا اگرچه مثلا واقعا دوست داشتم کسی بود که حتی هفته‌ای دو ساعت گل پسر رو نگه می‌داشت تا من استراحت کنم یا به کارام برسم ولی واقعا سود و لذت این تنهایی و استقلال برام خیلی بیشتر از اون دو ساعت استراحته.

خلاصه که واقعا ماه رجب برام خیلی خوب شروع شد و مثل هر سال خیلی خوشحالم. میخوام امسال دو تا از اعمالش رو انجام بدم: هزار تا سوره توحید و هزار تا لااله الا الله در کل ماه. فردا هم قصد دارم واسه اولین شب جمعه ماه رجب برم مسجد برای نماز مغرب و عشا. 

.

کتاب شماری هم یه دونه رفت جلو

۴‌ . زمستان ۶۲: خیلی دوستش داشتم. کلا سادگی و روانی قلم اسماعیل فصیح رو می‌پسندم.  یه نگاه متفاوت به جنگ ایران و عراق داشت. عاشق منصور فرجام شدم. پایان غیرمنتظره‌ای هم داشت.

.

واکسن جهارماهگی گل پسر رو یکشنبه زدیم.  خدا رو شکر خیلی کمتر از واکسن دوماهگی اذیت شد. 

.

خانواده ام رو بخشیده ام و ازشون گذشتم . دیگه باید تمرکزم رو بذارم روی ساختن خانواده خودم. خودم رو هم به خاطر اشتباهی که در زمینه دانشگاه انجام دادم بخشیده ام. نه از خانواده ام خشمگینم نه از خودم. 

نظرات 1 + ارسال نظر
مامان خانومی یکشنبه 16 دی 1403 ساعت 12:04 http://mamankhanomiii.blogfa.com

کاش از این تکنیک هایی که میگی یکم توضیح بدی بلکه برای زندگی ماهم کمک کننده باشیم مثل همین انفجاری و ...

من از تکنیک انفجار ذهنی وقتی که خیلی ناراحتم و مسائل در ذهنم تبدیل به گره شده و یا حتی وقتی که خیلی سرم شلوغ باشه و بین کارهام گم شده باشم استفاده میکنم.
اینطوری که یه کاغذ سفید برمیدارم و توی یه خلوت، هر چیزی رو که به ذهنم میاد مینویسم بدون هیچ ملاحظه ای و مرتب کردن افکارم. حدود پانزده دقیقه مینویسم و بعد میشینم نگاه میکنم و سعی میکنم مرتبشون کنم. یعنی انگار همه اون دغدغه ها و فکرها که توی ذهنم بوده و هی داشتم توی خودم بهشون فکر میکردم و اعصابم رو خورد میکردن حالا صورت عینی پیدا کردن و جلوی چشمم هستن. حالا میشینم نگاهشون میکنم و حتی مرتب و دسته بندیشون میکنم.
مثلا مدتی بود که خیلی ذهنم آشفته و ناراحت بود. بعد که از این تکنیک استفاده کردم،دیدم دارم همه نا احتی های کوچیک و ناراحتی های خیلی بزرگ رو توی یه دسته میذارم و واسه همین به نظرم میاد خیلی مشکلاتم زیاده. یعنی مثلا توی ذهنم از رفتار پدرم خیلی خیلی ناراحتم، بعد مثلا امروز ناهار هم نداریم و اینم اضافه میکنم به اون نا راحتی قبلی. ولی وقتی نوشتم،دیدم من فقط دو تا گره ذهنی بزرگ دارم که باید ازشون عبور گنم و بقیه چیزهایی که فکر میکردم ناراحتم میکنن خیلی کوچیک و قابل حل هستن.
گفته میشه اکه هر روز صبح پانزده دقیقه از این تکنیک استفاده کنید خیلی در بهبود گفتگوهای ذهنی و از بین رفتن انرژی های منفی درونی مؤثره. من البته هر روز انجام نمیدم ولی وقتی خیلی ذهنم انباشته میشه، واقعا کمکم میکنه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد