پراکنده نویسی های خودم

دریا، یک زن ۳۳ ساله

پراکنده نویسی های خودم

دریا، یک زن ۳۳ ساله

فرهنگنامه

این آخر هفته رفتیم تئاتر باغ آلبالو. دو شب پشت سر هم. یعنی اشتباه بلیط خریدیم و نمیدونستیم دو تا ورژن از باغ آلبالو روی صحنه است ولی تجربه جالبی بود. اون روایت ایرانی رو من بیشتر پسندیدم. یعنی اون مخلوط شادی و غم که توی روایت چخوف هست، توی ورژن ایرانی بهتر دراومده بود. 

بعد از مدتها هم نشستم به دیدن فصل دوم  Big little  lies. اینقدر طول کشید که اصلا فصل اول رو یادم رفته و با فلاش بکهایی که میزنه داستان یادم میاد.

در راستای برنامه ام برای آشنایی با ادبیات همسایگان، رفتم یه رمان عراقی خریدم. نامزد بوکر عربی بوده. بعد از خنده خورشید، اشک ماه میرم سراغش.

چقدر فرهنگی شد این پست

 حالا برای شکستن این جو سنگین فرهنگی، باید بگم پنجشنبه از کلاس یوگا که دراومدم دیدم میلیو زنگ زده و میگه عصر بیاید اینجا. گفتم ما عصر داریم میریم تئاتر. میگه وا چرا رفتید و تئاتر تحریمه و اینا. یعنی فقط تو این مملکت فقط بازیگرا و کارگردانای تئاتر باید سر کار نرن؟ بعد خود همین میلیو حاضره یه روز نره سر کار و حقوق نگیره؟ از کوته فکری بدم میاد 

گفتم امسال به دیدار "خودم" هم بروم

منتظرم تعیین سطح زبان شروع بشه. دیروز هم کلاس پاکسازی بود و از امروز چله پاکسازی رو شروع کردم. توی اداره هم یه برنامه هایی ریختم. یه جورایی فهمیده ام که فقط خودمم و خودم و باید به فکر سلامت جسم و روح خودم باشم، به فکر ارتقای خودم باشم، کارهایی که دوست دارم انجام بدم، به اجبار هیچ کس  کاری رو خلاف میلم انجام ندم (طبیعتا نه در اداره). دوست داشتم زندگیم بهتر از این باشه ولی بازم خدا رو شکر. یه دل شکستگی عمیق دارم ولی دتس ایت. 

عمری دگر بباید تا صبر بر دهد

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

شکسته دل تر از آن ساغر بلورینم/ که در میانه خارا کنی ز دست رها

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

تنم به ناز طبیبان نیازمند شده

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.