پراکنده نویسی های خودم

دریا، یک زن ۳۳ ساله

پراکنده نویسی های خودم

دریا، یک زن ۳۳ ساله

دغدغه های سه ماهه دوم

دیروز نوبت دکتر داشتم تا جواب آزمایش غربالگری دوم و سونوگرافی آنومالی رو بهش نشون بدم. اول که رسیدم مطبش دیدم به به چقدر خلوته و کلا سه نفر توی نوبت نشسته بودن (بر خلاف همیشه که غلغله است) با خودم گفتم عجب شانسی آوردم، الان سه سوته میرم تو. ولی خب این شادی دیری نپایید و به دکتر اطلاع دادن که سزارین اورژانسی پیش اومده و دکتر رفت تا حدود دو ساعت دیگه. یعنی به من نیومده بدون انتظار کشیدن های طولانی ویزیت بشم. دیگه توی این دو ساعت رفتم برای خودم از سوپری آب انبه خریدم (یعنی هر بار یه چیز شیرین میخورم واقعا از ته قلبم خدا رو شکر میکنم که از اون کابوس دیابت خلاص شدم)، بعد هم اومدم توی مطب و از منشی، آب جوش گرفتم و با چای کیسه ای که توی کیفم بود (یه سامورایی همیشه سلاحش رو همراه داره) یه چای درست کردم و از احتمال سردرد نجات یافتم. دیگه در نهایت دکتر اومد و منم ویزیت شدم و جواب آزمایش و سونو رو دید و خدا رو شکر گفت همه چیز خوبه و برای یه ماه بعد وقت داد. کلی هم مولتی ویتامین و اینجور چیزا نوشت که هزینه اش حدود دو تومن شد. (کلا این روزا خیلی به هزینه های بارداری فکر میکنم. یه سونو میشه نزدیک چهار تومن، چند تا دونه قرص نزدیک دو تومن، آزمایش نزدیک یک تومن و ...) تازه اینا به جز هزینه چیزهاییه که باید برای نوزاد بخری. یعنی واقعا اگر درآمد و بیمه مناسبی نداشته باشی، پرداخت این هزینه ها خیلی سنگینه.

واسه سونوی آنومالی کمی اضطراب داشتم ولی خدا رو شکر هم سونوگرافیست و هم دکتر گفتن همه چیز خوبه. (کلا فکر میکنم چه خوب بود آدم تو خونه اش یه دستگاه سونوگرافی میداشت و هی نی نی رو میدید، خیالش راحت میشد).

دیروز یه خانومی هم اومده بود مطب و شیرینی آورده بود. دقیقا توی آخرین باری که قبل از عید رفته بودم دکتر دیده بودمش که اواخر باداریش بود. میگفت هفته پیش زایمان کرده و اومده بود واسه چک بخیه هاش. واقعا برام سوال پیش اومد یعنی نوزاد یه هفته ای رو میشه گذاشت خونه و اومد بیرون؟ خب این خیلی امیدوار کننده بود برام و دیگه اینکه فکر نیمکردم آدم یه هفته بعد از زایمان اینقدر سرحال باشه.

دیگه توی این دو هفته چه کارهایی کردم:

رفتم نماز عید فطر توی مسجد محله مون. زیرانداز هم نبرده بودم یعنی اصلا توی ذهنم نبود ولی یه خانومی یه تیکه از زیراندازش رو بهم داد.

رفتیم سینما فیلم تمساح خونی رو دیدیم. بد نبود ولی خیلی هم چیز خاصی هم نبود. البته من کلا از فیلم کمدی خوشم نمیاد و خیلی دلم نمیخواست برم ببینمش ولی خب گزینه ها واقعا محدود بود. تنها فیلم دیگه ای که به نظرم میشد رفت دید بی بدن بود که ترسیدم خیلی تلخ و اعصاب خورد کن باشه.

سریال جنگل آسفالت رو دیدم. بد نیست، خوشم اومد. اولین باری بود که یه فیلمی از فرشته حسینی میدیدم. ازش خوشم اومد. شدیدا شبیه یکی از دوستای دوران دانشگاهمه. اسمش عاطفه بود. اصلا حرکاتش و فیزیک بدنش و نوع حرف زدنش کپی این بازیگره. خیلی هم باهم صمیمی بودیم ولی خب یهو رابطمون قطع شد. یعنی ازدواج کرد و خیلی سریع طلاق گرفت و بعدش دیگه چند بار هی قرار شد همو ببینیم ولی هربار یه جوری کنسل کرد و احساس کردم دوست نداره قرار بذاریم.

فیلم جنگ جهانی سوم رو دیدم. قشنگ بود. خوشم اومد.

بالش بارداریم رسید و چقدددر خوبه. یعنی واقعا در عجبم این اختراع مهم و ارزشمند چرا اینقدر مهجور مونده. اصلا به نظرم برای همه لازمه اینقدر که کیفیت خواب رو افزایش میده. توی کامنتای دیجی کالا هم همه نوشته بودن که رفتن برای همه اعضای خانواده شون سفارش دادن.

دیگه جز اینا فکر نمیکنم کار خاصی کرده باشم. بقیه اش همین اداره اومدن و کارای روزمره بوده. رئییسمون هم به شدت روی مخه. کلا اولین تجریه مدیریتشه و فکر میکنه مدیریت یعنی ایراد گرفتن. یعنی فکر میکنه از ما آدمای گنده اگه ایراد نگیره پررو میشیم. من که کلا از حرفاش ناراحت نمیشم یعنی واقعا برام مهم نیست ولی همکارم خیلی حرص میخوره. یعنی اینقدر پی ایراد گرفتنه که توی عید برداشته بود به اون یکی همکارمون زنگ زده بود که چرا فلان مدرک رو (مدرکی که اصلا مهم نبود و تا ده سال دیگه هم بهش نیازی نداریم) گذاشتی توی اتاقت و در اتاق رو قفل کردی و رفتی مسافرت؟ اون بنده خدا رو از مسافرت برگردونده بود تا اون مدرک رو بهش بده.

این روزا شدیدا رفته توی ذهنم که ماشین ظرفشویی بخرم. تا حالا اینقدر نیازش رو احساس نکرده بودم. حوصله ظرف شستن ندارم و همسر هم تمیز نمیشوره. البته مشکلم با خرید ماشین ظرفشویی اینه که جا ندارم براش و باید رومیزی بخرم و بذارم روی کابینت. ایده ای دارید که چه برندی برای ماشین ظرفشویی رومیزی خوبه؟ تو فکرمه آخر هفته برم شهر لوازم خانگی و چندتا مدل ببینم.

دوست دارم برم تئاتر گالیله رو ببینم ولی کلا طولانی مدت نشستن برام سخت شده. سینما هم که رفته بودم برام سخت گذشت.

نظرات 3 + ارسال نظر
سودی یکشنبه 2 اردیبهشت 1403 ساعت 15:42

سلام
من ۱۷ ساله ماشین ظرفشویی رومیزی دارم، مارکش زیمنس هستش. عالیه. ۵ سال پیش هم گشتم تو لوازم خانگی‌ها نبود یه دونه بوش خریدم نگه داشتم برای بعد… اما کاربرد ظرفشویی رومیزی برای خونواده‌های کم جمعیت عالیه.

سلام
خیلی ممنونم از راهنماییتون
یعنی بوش رومیزی خریدید؟
یه کمی گشت و گذار که توی بازار کردم، فهمیدم الان اصلا دیگه این برندها توی بازار نیست. کلا تنوع ظرفشویی رومیزی خیلی کمه. البته یه مشکل دیگه هم واسم پیش اومد که کلا پروسه خرید رو دچار مشکل کرد. فهمیدم که فضای بین کابینتهام که میخواستم ظرفشویی رو بذارم کوتاهه و ارتفاع ماشین های ظرفشویی از اون بیشتره. حالا باید یه نصاب بیارم ببینه میتونه یکی از کابینتها رو برداره و به جاش یه ظرفشویی بزرگ بذارم.

مهربانو شنبه 1 اردیبهشت 1403 ساعت 13:36 https://baranbahari52.blogsky.com/

خدا رو شکر که پاره ی تنت حالش خوبه عزیزم ولی من هم برام نرمال نیست که نوازد یک هفته ای رو بذارن خونه .
عجب دیر بی سیاست و نابالغی (در زمینه ی کار ) دارید خوبه که زیاد حساسیت به خرچ نمیدی وگرنه تحت این شرایط بارداریت اصلا کارکردن با چنین شخصی به صلاحت نبود .
عزیزم اسم بچه دارشدن که میاد آدم باید به خیلی خیلی منابع مالی فکر کنه . از آزمایش و ویزیت گرفته تاااااا خیلی چیزای دیگه .. معمولا هم تموم نمیشه حتی کم هم نمیشه

خیلی ممنونم
عه؟ پس عجیبه واقعا؟
آره رئیسمون کلا حالش خوب نیست. میگن میخوام بازنشسته اش کنن اینم لجش گرفته سر ما خالی میکنه.
آره دقیقا بچه داشتن خیلی سرمایه مادی و معنوی و روحی و فکری و ... میخواد. امیدوارم خدا بهم کمک کنه

ربولی حسن کور شنبه 1 اردیبهشت 1403 ساعت 08:21 http://rezasr2.blogsky.com

سلام
امیدوارم بارداری تون با راحتی و سلامتی بگذره.
از بین نمایشها و فیلمهایی که گفتید فقط جنگ جهانی سوم را دیدم.
خیلی تلخ بود.

سلام
خیلی ممنون
آره فیلم تلخی بود واقعا.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد