پراکنده نویسی های خودم

دریا، یک زن ۳۳ ساله

پراکنده نویسی های خودم

دریا، یک زن ۳۳ ساله

پراکنده های شب عید

امروز دلم میخواست برم دستفروشهای شب عید رو ببینم. پرس و جو کردم دیدم اطراف هفت حوض پر از دستفروشه. دیگه از غرب تهران کوبیدیم رفتیم شرق به شوق زیارت دستفروشها.  البته اینقدر همه اتوبانا خلوت بود که سه سوته رسیدیم. البته که چیزی نخریدیم، فقط یه بلوز شلوار با طرح فیل برای نی نی  (میخوام طرح اتاقش رو با وسایل فیلی بچینم).

بعد هم از دم خونه سبزه و سنجد و سمنو خریدیم. 

الان سفره هفت سین رو چیده ام روی اپن، فقط سمنو توی یخچاله که همون دم تحویل سال میذارمش توی سفره. لباس نی نی رو هم گذاشتم توی سفره.

دوس دارم بعد افطار بریم پاساژ دم خونه حال و هوای شب عید رو ببینیم ولی خب نمیدونم چقدر حسش باشه. 

 واسه این عید تقریبا هیچ لباسی نخریدم. اصلا حس و حال خرید نداشتم. صبح رفتم حموم و یه پیرهن نو که چند ماه پیش خریده بودم پوشیدم که لااقل موقع تحویل سال، یه تیکه از لباسام نو باشه. 

فیلم بی همه چیز اومده روی اکران آنلاین فیلیمو. تصمیم دارم توی این چند روز تعطیلی ببینمش.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد