پراکنده نویسی های خودم

دریا، یک زن ۳۳ ساله

پراکنده نویسی های خودم

دریا، یک زن ۳۳ ساله

آخرین روزهای تعطیلات

چهارشنبه رفتم واسه آزمایش هفته پانزدهم. ناشتا هم بودم واسه چک مجدد قند. دفعه پیش که آزمایش دادم (هفته ۱۲) قندم کاملا نرمال شده بود (البته هر شب یه متفورمین میخوردم) دیکه دکترم گفت متفورمین رو قطع کنم و دوباره آزمایش قند بدم. حالا خدا کنه الان هم قندم اوکی باشه و دیگه از شر متفورمین و اینا خلاص بشم. 

کلا ناشتا موندن واسه آزمایش برام خیلی سخته. یعنی تا بیدار میشم باید یه چیزی بخورم وگرنه حالم وحشتناک میشه. دیگه وقتایی که آزمایش دارم، مجبورم با همین حال وحشتناک برم آزمایشگاه. حالا خدا کنه این دفعه تکلیف قند روشن بشه و دیگه مجبور نشم ناشتا برم آزمایش.

بعد از آزمایش، کیک و شیر خریدم و نشستم دم پارک ساعی بخورم که یه گربه اومد پیشم. یه کمی کیک دادم که نخورد، بعد یه کمی شیر ریختم توی در بطری و گذاشتم جلوش. اصلا فکر نمیکردم بخوره چون تجربه بهم نشون داده بچه گربه ها شیر میخورن و این بزرگای توی خیابون شیر نمیخورن ولی این خیلی شیر خورد و دیگه تقریبا کلش رو ریختم براش. خیلی بانمک و دوست داشتنی بود.

سه شنبه و چهارشنبه نرفتم اداره. فردا رو ولی میرم. حوصله اداره رو ندارم. یعنی با خود کار مشکلی ندارم ها ولی همکارام روی مخم هستن. یعنی واقعا حوصله شون رو ندارم. دنیاهامون خیلی متفاوته.

شب تولد امام حسن به رسم هر ساله ام، رفتم مسجد و بعدش واسه افطار رفتیم رستوران. خوش گذشت.  

امشب اولین شب قدره. اینقدر این شبا زیاد میخوابم که بعید میدونم بیشتر از ساعت هشت بتونم بیدار بمونم. یعنی عملا بیهوش میشم. سالهای قبل یه کمی میخوابیدم و بعد پا میشدم یه دعایی چیزی میخوندم. امسال فکر نکنم توانش رو داشته باشم. قهوه هم که کلا دیگه ترک کرده ام و خواب آلودم مدام. خدا خودش آگاهه به حال و روزم. 

.

داشتم فکر میکردم یه سری وبلاگ بودند که من یکی دو بار خوندم و خوشم اومده بود ولی دیگه پیداشون نکردم. مثلا یکیش مال یه خانومی بود که خارج از ایران زندگی می‌کرد و یه عالمه بچه داشت، یعنی یه سری بچه های همسرش بودن و یه سری بچه های خودش و پلیس شوهرش رو دستگیر کرده بود. یکی دیگه هم یه آقای دکتری بود که سوتی های بیمارانش رو می‌نوشت. 

نظرات 2 + ارسال نظر
مبینا سه‌شنبه 14 فروردین 1403 ساعت 10:29

سلام درخصوص وبلاگایی که گفتی . اولی رو نمیدونم دومیه جایی برای گفتن دلتنگی ها هست .

سلام عزیزم
آره، درسته، خودشه
مرسی که راهنماییم کردید

ف دوشنبه 13 فروردین 1403 ساعت 16:51

سلام. امیدوارم حال خودتون و نینی عزیزتون خوب باشه.
آدرس اون آقای دکتر فکر میکنم این باشه:
https://rezasr2.blogsky.com/
التماس دعا

سلام مهربون
خیلی ممنونم. آره، خودشه دقیقا. مرسی ازتون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد