پراکنده نویسی های خودم

دریا، یک زن ۳۳ ساله

پراکنده نویسی های خودم

دریا، یک زن ۳۳ ساله

عبور کردن

دیشب مناسک برج میلاد رو انجام دادم. وقتی ایستاده بودم توی محوطه، همون جای دو سال پیش، و یه نسیم خوش پاییزی بهم میخورد، دیگه هیچ خبری از اون احساسات وحشتناک دو سال پیش نبود. سال ۱۴۰۰ عجب سال نحس و وحشتناکی برام بود. آدمهایی که افسردگی رو تجربه میکنن واقعا دارن هر روز زجر میکشن، مطلقا هیچ کاری نمیتونستم بکنم. یادمه شب تحویل سال ۱۴۰۱ توی نماز به خدا گفتم من دیگه دارم تموم میشم. 

دیروز فیلم مصاحبه گلشیفته رو دیدم. چقدر از شخصیتش خوشم اومد و چقدر روون و راحت از مشکلاتش گذر کرده بود. یعنی حتی گریه اش هم روون بود و اثری از خشم نداشت. 

امروز میخوام پیاده برم یه مرکز خرید دور از خونه برای همکارم صندل بخرم، مدل صندل خودم که خوشش اومده و گفته براش بخرم. میخوام به میران فراوانی چرت و پرت هم برای خودم بخرم اعم از لباس و سایر چیزها. یه کتابفروشی خوب هم اونجا هست که میخوام برم. یه قهوه خوب هم بخورم. 

دیشب یه شلوار تو خونه ای خوشگل دیدم توی برج میلاد. هندی طور بود. یه تومن بود قیمتش. نخریدم. 


فراغتی و کتابی و گوشه چمنی

مرخصی نگرفتم و اومدم اداره. دیدم خیلی مودم بالا نیست و ترسیدم خونه موندن باعث بی حوصلگی بشه برام.

عوضش سعی کردم با خوراکی درمانی، مودم رو بالا بیارم. واسه همین برای خودم شیر قهوه و های بای و بادوم زمینی و الویه خریدم. 

الان هم دارم کتاب میخونم. فکر کنم من جزو معدود آدمهای خوشبخت جهانم که کتاب خوندن یک بخش خیلی مهم از وظایف شغلیم محسوب میشه.

امروز تولد شناسنامه ایم هست. انواع بانک‌ها بهم تبریک گفتن و فقط تبریک همراه اول واقعی بود و دو گیگ اینترنت بهم داد. 

دیشب لازانیایی که با رسپی تنبلی پختم خیلی خوب شد. 

بنا به یک سنت درونی، باید یکی از دو سه روز آخر شهریور برم برج میلاد. به یاد دو سال پیش که همین موقع اونجا بودم و از شدت حال بد و افسردگی و بلاتکلیفی و ترس و انواع و اقسام حس‌های منفی، دلم میخواست زندگی همون لحظه تموم بشه. خدایا من معجزه ای از تو دیده ام که هنوز باورم نمیشه. خدایا هزاران هزار بار شکرت. 

وقتیست خوش و هوا نه گرم است و نه سرد

حالا دیگه صبحها که از پارکینگ تا در اداره رو پیاده میام، یه نسیم خنک پاییزی رو احساس میکنم. نیمه شهریور تا نیمه مهر زمان مورد علاقه منه. قشنگ اون اعتدال پاییزی رو میشه حس کرد. نه گرم و نه سرد. پاییز رو منهای ترافیکش خیلی دوست دارم. 

فردا رو میخوام مرخصی بگیرم به صرف ماسالا لته ویونای دم خونه و پیاده روی و حس کردن پاییز.

یه دستور لازانیا روی اینستاگرام پیدا کرده ام که به نظرم خوب اومد. امشب میخوام امتحانش کنم. 

کتاب کورش لاشایی خیلی خوبه. به نظرم لااقل تا اینجا که من خونده ام یه نقطه محوری داره و اون هم خودبزرگ بینی است. همه انشعابها در حزبی که داره بهش میپردازه از همین ناشی شده. چرا من رئیس نباشم؟ پس برم حزب خودم رو راه بندازم و اونجا رئیس باشم. 

هیچ اندیشه ای اندازه اندیشه چپ ایران رو در طول تاریخش به ضعف و عقب ماندگی نکشیده به نظرم.     


نالم به دل چو نای من اندر حصار نای

امروز حالم خیلی خوبه. یه اتفاق خوبی هم صبح افتاد و عیشم رو کامل کرد. خدایا شکرت هزاران بار. 

از صبح یه کمی کتاب گفتگو با کورش لاشایی رو خوندم. یخچال رو مرتب کردم و حموم رفتم. الان هم احتمالا برم بیرون یه قهوه بخورم و برم مسجد.

..

یکی از ژانرهایی که خیلی به خوندنشون علاقه دارم خاطرات افراد در زندانه. یکی از دلایل علاقه زیادم به پنجاه و سه نفر هم همینه. این روزا کتاب خاطرات زیدآبادی رو هم روی طاقچه و تلگرام خوندم و برام آموزنده بود. خوندن این کتاب‌ها آدم رو قوی میکنه. هیچ چیزی به اندازه قدرت درونی، آدمها رو بیمه نمیکنه. 

خیلی وفتها به خودم میگم کاری رو بکن که دوست نداری. 

آن زمان که میشوی بیمار تو / میکنی از کرده استغفار تو

دیروز دچار طوفان سردرد شدم. البته من زیاد سردرد میگیرم ولی دیروز برای اولین بار در زندگیم، کارم به دکتر کشید و دو تا آمپول زدم. تمام روز با بیحالی و گیجی و تهوع شدید گذشت. از شدت بیحالی نمیتونستم هیچ کاری انجام بدم و فقط میتشیتم و هی خوابم میبرد. دیگه داشت حالم از خواب به هم می‌خورد. واسه اینکه هوایی بخورم و حال و هواموعوض بشه پا شدم رفتم تا مرکز خرید دم خونه. کلا کمتر از پنج دقیقه راهه تا اونجا و کلا روزی چند بار میرم ولی اینقدر دیروز حالم بد بود که انگار داشتم یه مسیر هزار کیلومتری رو میرفتم. دلم میخواست اسنپ بگیرم و برگردم خونه. 

خلاصه که ما "غرک بربک الکریم". 

یه درد یعنی چیزی که اصلا دیده نمیشه و اصلا معلوم نیست از کجا اومده اینجوری یه آدم بزرگ رو زمین‌گیر میکنه. 

امروز که بیدار شدم اثری از درد نبود. پا شدم نماز صبح رو خوندم و دارم این متنو مینویسم. 

واقعا هیچ چیزی جای سلامتی رو  نمیگیره.