پراکنده نویسی های خودم

دریا، یک زن ۳۳ ساله

پراکنده نویسی های خودم

دریا، یک زن ۳۳ ساله

گردش دو نفره

باز هم گل پسر کنار من خوابه و من فرصت نوشتن دارم. گفته بودم که روزها وقتی از کنارش پا میشم، از خواب بیدار میشه. دیگه منم از این فرصت معمولا برای وبلاگ نویسی و گشت و گذار در اینترنت استفاده میکنم. 


همچنان با نوسان‌هایی سعی میکنم اون حال خوب رو که توی پست قبلی گفتم، برای خودم حفظ کنم. البته نوسان‌هام زیاده و مثلا دیروز عصر خیلی دلم گرفته بود و یه بحث و جدلی هم با احسان داشتم. ولی در کل، خوبم.


خب من تصمیم گرفتم این روزا که هوا خوبه و هنوز سرد و آلوده نشده، خودم گل پسر رو سوار کالسکه اش کنم و ببرمش مرکز خرید دم خونه. این دو روز که خیلی خوب بوده، گل پسر راحت و آروم توی کالسکه می‌خوابه. منم یه خوراکی برای خودم میخرم (دیروز قهوه خریدم و امروز آب پرتقال) و یه کمی میشینم روی نیمکت‌ها و گوشیم رو چک میکنم و با مامانم تلفنی حرف میزنم. بعد هم چند دور توی پاساژ راه میرم. خوبی این پاساژ اینه که سرپوشیده نیست و نور و هوای طبیعی توش جریان داره. یعنی انگار داری زیر آسمون راه میری ولی خب زمینش همواره و برای کالسکه خیلی مناسبه.


این دو روز احسان سرما خورده بود و گل پسر رو نمی‌گرفت و کمی برام سخت بود که شبا غذایی درست کنم  و به کارام برسم. حالا خدا رو شکر امروز بهتر شده . الان هم من تونستم برم حموم و کرمهام رو زدم و نماز خوندم. احسان هم گل پسر رو توی بغلش خوابوند و بعد من گذاشتمش کنار خودم.  


البته هنوز از جهت غذا پختن روی روال نیفتاده ایم. میخوام امشب قبل از خواب، ماهیچه بذارم توی آرامپز. ببینم چطور میشه.


.


به فکرم رسید برای واکسن دوماهگی گل پسر برای مامانم بلیط بگیرم بیاد تهران چند روز بمونه. احتمالا همین کار رو میکنم. اضطراب دارم برای واکسنش. یعنی از تب خیلی میترسم.


.


خیلی دوست داشتم این روزا یه کلاس آنلاینی چیزی شرکت کنم. احسان برام تبلیغ یه  کارگاه هفت پیکر نظامی رو فرستاد که دوشنبه ها ساعت ۶ برگزار میشه. دایرکت دادم و شرایطش زو پرسیدم. احتمالا شرکت میکنم. هرچند احسان دوشنبه ها دیر میاد ولی قول داده تا قبل ۶ بیاد و گل پسر رو بگیره.


.


دیروز از اسنپ چای ساز خریدم. تجربه جالبی بود.



نظرات 4 + ارسال نظر
لاندا شنبه 28 مهر 1403 ساعت 13:45

من سر واکسن 4ماهگی و 6 ماهگی دلتا به فنای عظما رفتم. ولی دو ماهگیش خیلی خوب بود و نکته خاصی نداشت. یه تب ملو که با استامینوفن کنترل می شد. ولی تب 4 ماهگی و 6 ماهگی افتضااااح بود. اصن فکر کنم بدترین روز نوزادی دلتا همون واکسن 4ماهگیش بود برام

آره خوندم خاطراتت رو و میدونم چقدر اذیت شدی. ولی خیلی خوب مدیریت کردی به نظرم

غ ـ ـز ل دوشنبه 23 مهر 1403 ساعت 22:51 https://life-time.blogsky.com/

ببین دریا جون از واکسن نترس
یک تب سنج مخصوص زیر بغل داشته باش
و مرتب چک کن
گاهی در عرض نیم ساعت سریع تب میکنه که بهش استامینوفن میدی و کمی پاشویه کنی میاد پایین
پاشویه هم باید آب ولرم باشه نه آب خیلی سرد چون خیلی سرد باعث تشنج ممکنه بشه
ولی اونقدر که میترسیم بد نیست.
بعضی بچه ها اصلا تب هم نمیکنند
براش سرنگ انسولین بگیر و بگو با اون بزنند که کمتر اذیت بشه.
و معمولا تب اونقدر بالا نمیره که ترسناک باشه
فقط از بس کوچولو هستند آذن طاقتش یه خورده میاد پایین
ته این تب کردنا حداقل یک شب زنده داری هستش. بعد کم کم اوکی میشن
اصلا استرس به خودت راه تده
وقتی همه میترسوننت تهش هم جوری پیش میره که نیازی نبود اون اتفاقا بیفته
بسپارش به خدا

ربولی حسن کور دوشنبه 23 مهر 1403 ساعت 09:52 http://rezasr2.blogsky.com

سلام
نمیگم غیرممکنه اما به ندرت پیش میاد که زدن واکسن تب خیلی شدیدی بده.

سلام
آخه من در برابر تب غیر شدید هم اضطراب میگیرم برای اولین بار.

مامان خانومی یکشنبه 22 مهر 1403 ساعت 17:43 http://mamankhanomiii.blogfa.com

نمیدونستم تا این حد خوب آموزی دارم ! از واکسن ها نترس فقط تب دارن اونم نهایتا ۲۴ فوقش ۴۸ ساعت که با قطرا استامینوفن کنترل میشه انشاءالله که خوش واکسن باشه و اذیت نکنه تو کل این واکسن ها فقط ۱۸ ماهگی سخته بقیه ش خیلی وقتها شاید اصلا تب هم نکنه بستگی به بچه داره . اسنپ خیلی خوبه مخصوصا خرید قسطی هاش یا خرید اعتباری ش خیلی کار راه اندازه من تو این دو سه سال اخیر اصلا هایمر یا فروشگاه نرفتم برای خرید همیشه از اسنپ مارکت خرید کردم

برای من که خیلی خوب آموزی داشتید تا حالا
آخه از تب میترسم و چون تجربه مواجهه با تب ندارم، دست و پام رو گم میکنم.
آره این چایساز هم امکان خرید قسطی داشت ولی فکر کردم باید حساب اعتباری خاصی داشته باشی که بتونی قسطی بخزی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد