-
تصویر ایده آل
چهارشنبه 26 مهر 1402 22:03
-
اهمیت شناسایی دوفاکتوی مسائل
سهشنبه 25 مهر 1402 17:09
-
هولناکی
یکشنبه 23 مهر 1402 07:25
دیروز اپیزود کبری سعیدی از رادیو تراژدی رو گوش میکردم. چه تلخ بود. با حال و روز منم تطابق داشت. زندگی به بعضی ها خیلی سخت میگیره. ولی این سمج بودن و ناامید نشدنه که آدم رو نجات میده. هرچند من شخصا آدم ناامید نشویی نیستم. چاوشی میگه: پناه میبردم به ناامید شدن. منم همینطورم. مهرجویی کشته شده؟ خیلی هولناکه. یعنی سناریوی...
-
معجزه های زندگی
شنبه 22 مهر 1402 07:49
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 21 مهر 1402 16:48
احساس میکنم دیگه هیچ روزنه ای به سوی بهبود وجود نداره. تموم شده همه چیز. چرا نمیتونم به پذیرش برسم؟
-
اورکا
جمعه 21 مهر 1402 08:01
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 20 مهر 1402 13:23
امروز وسط پیاده روی، یه لحظه از اینکه دیگه از هیچکسی توی زندگیم هیچ توقعی ندارم احساس خوشحالی و آسودگی کردم.
-
من از زمانی که قلب خود را گم کرده است میترسم
پنجشنبه 20 مهر 1402 09:46
دیشب سردرد بدی گرفتم. روزه بهم فشار آورد. البته در کل خوب بودم ولی توی مسیر برگشت اومدم از یه راهی بیام که ترافیک کم باشه ولی خب گویا دیگران هم همین فکر رو کرده بودن و از اون مسیر همیشگیم شلوغ تر بود. همین ترافیک باعث سردردم شد انگار. دیگه یه ساعت مونده به اذان رسیدم خونه و دیدم بهترین کار برای وقت گذرونی، غذا پختنه و...
-
یک روزه دار سست ایمان
چهارشنبه 19 مهر 1402 09:24
امروز روزه ام. از کله سحر که از خواب بیدار شدم، داشتم فکر میکردم افطاری چی بخورم. دیشب هم خواب میدیدم روزه ام ولی توی سفر بودیم و نمیتونستم از صبحانه هتل بگذرونم. شکم چه عزیزه واقعا.
-
خرده جنایت های زندگی کارمندی
سهشنبه 18 مهر 1402 07:40
از جمله چیزهایی که ازشون متنفرم، سر کار اومدن با سردرده. حالا چرا اومدم؟ چون جلسه داشتیم و اگر ما کار نکنیم، مملکت از هم میپاشه. سردرد صبحگاهی من ارتباط مستقیمی با کیفیت خوابم داره و کیفیت خوابم ارتباط مستقیمی با آرامش قبل از خواب داره. الان نون و پنیر خوردم با رایس کیک. کاش نیسی امروز نیاد. دیروز از دفتر اصلی زنگ زدن...
-
ریشه یابی مشکلات خانوادگی با نگاهی به ترورهای سازمان یافته
دوشنبه 17 مهر 1402 14:33
رئیسمون خیلی مرد خوبیه. خیلی آروم و محترمه. دیروز تو اتاقش بودم خانمش زنگ زد و انگار گفت چرا ناهارتو نبردی. اینم گفت یادم رفته و اینا. خیلی مهربون و قشنگ با خانومش حرف زد. سنش بالاست ها. نوه داره فکر کنم. بیشتر ازش خوشم اومد. کلا من اگه بفهمم مردی با زنش رابطه خوبی داره خیلی بیشتر توی چشمم بزرگ میشه و وقتی بفهمم مردی...
-
جمعه خونین
جمعه 14 مهر 1402 17:34
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 14 مهر 1402 08:40
-
توکل
پنجشنبه 13 مهر 1402 08:58
واسه امروز بلیط مافیا خریدم نفری پونصد. یعنی یک میلیون دادم واسه این کار. کلا اگه یه لیستی از چیزایی که من با پولام میخرم درست کنن، یه دونه چیز درست و حسابی و واجب توش نیست. میخوام الان پاشم برم پیاده روی و سهمیه هشت هزار قدم رو انجام بدم. برای خودم چالش هفته ای سه روز هشت هزار قدم گذاشته ام. خیلی چالش سنگینی نیست و...
-
خلق عظیم
دوشنبه 10 مهر 1402 18:17
-
متخصص پر رو کردن همه
پنجشنبه 6 مهر 1402 06:49
دیشب از شدت خستگی و گیجی هنوز ساعت نه نشده بود که خوابیدم. خدا رو شکر خبری از سر و صدای گودبرداری نبود. دیروز نیسی سر یه ماجرای توی محل کار اعصابم رو به معنای واقعی کلمه نابود کرد. تا اینجا من واقعا هواش رو داشته ام و بارها و بارها گندکاربهاش رو پوشونده ام ولی واقعا تصمیم دارم مستقیما ایرادات فاحش کارش رو از این به...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 5 مهر 1402 07:03
بی حوصله و دلگیرم. لوری دیروز زنگ زد و گفت ویزاش اومده و شنبه داره میره. دیشب ساختمان پشت خونه تا اذان صبح در حال گودبرداری بودن و سر و صدای وحشتناکی داشت و تقریبا هیچی نخوابیدم. کتاب لاشایی باعث شده به اینکه اساسا چقدر ممکنه یهو متوجه بشی راهی که داری با اعتقاد میری اشتباهه فکر کنم. احساس میکنم عمرم رفت و هیچ وقت...
-
دیلی تلگراف
یکشنبه 2 مهر 1402 12:48
امروز بلیط گرفتم که برم اجرای زنده پادکست راوکست. به نظرم باید تجربه جالبی باشه. دیروز روزه گرفتم. هفت تا روزه قضا دارم و یکیش کم شد.ایده آلم اینه هفته ای یک روز روزه بگیرم. نمیدونم تا چه حد عملی خواهد شد. حالا که پاییز عزیز از راه رسیده باید یه روتین واسه پیاده روی عصرگاهی پیدا کنم. باید مواد شام رو آماده کنم مثلا...
-
عبور کردن
پنجشنبه 30 شهریور 1402 06:57
دیشب مناسک برج میلاد رو انجام دادم. وقتی ایستاده بودم توی محوطه، همون جای دو سال پیش، و یه نسیم خوش پاییزی بهم میخورد، دیگه هیچ خبری از اون احساسات وحشتناک دو سال پیش نبود. سال ۱۴۰۰ عجب سال نحس و وحشتناکی برام بود. آدمهایی که افسردگی رو تجربه میکنن واقعا دارن هر روز زجر میکشن، مطلقا هیچ کاری نمیتونستم بکنم. یادمه شب...
-
فراغتی و کتابی و گوشه چمنی
چهارشنبه 29 شهریور 1402 09:40
مرخصی نگرفتم و اومدم اداره. دیدم خیلی مودم بالا نیست و ترسیدم خونه موندن باعث بی حوصلگی بشه برام. عوضش سعی کردم با خوراکی درمانی، مودم رو بالا بیارم. واسه همین برای خودم شیر قهوه و های بای و بادوم زمینی و الویه خریدم. الان هم دارم کتاب میخونم. فکر کنم من جزو معدود آدمهای خوشبخت جهانم که کتاب خوندن یک بخش خیلی مهم از...
-
وقتیست خوش و هوا نه گرم است و نه سرد
سهشنبه 28 شهریور 1402 07:02
حالا دیگه صبحها که از پارکینگ تا در اداره رو پیاده میام، یه نسیم خنک پاییزی رو احساس میکنم. نیمه شهریور تا نیمه مهر زمان مورد علاقه منه. قشنگ اون اعتدال پاییزی رو میشه حس کرد. نه گرم و نه سرد. پاییز رو منهای ترافیکش خیلی دوست دارم. فردا رو میخوام مرخصی بگیرم به صرف ماسالا لته ویونای دم خونه و پیاده روی و حس کردن...
-
نالم به دل چو نای من اندر حصار نای
شنبه 25 شهریور 1402 10:40
امروز حالم خیلی خوبه. یه اتفاق خوبی هم صبح افتاد و عیشم رو کامل کرد. خدایا شکرت هزاران بار. از صبح یه کمی کتاب گفتگو با کورش لاشایی رو خوندم. یخچال رو مرتب کردم و حموم رفتم. الان هم احتمالا برم بیرون یه قهوه بخورم و برم مسجد. .. یکی از ژانرهایی که خیلی به خوندنشون علاقه دارم خاطرات افراد در زندانه. یکی از دلایل علاقه...
-
آن زمان که میشوی بیمار تو / میکنی از کرده استغفار تو
شنبه 25 شهریور 1402 05:49
دیروز دچار طوفان سردرد شدم. البته من زیاد سردرد میگیرم ولی دیروز برای اولین بار در زندگیم، کارم به دکتر کشید و دو تا آمپول زدم. تمام روز با بیحالی و گیجی و تهوع شدید گذشت. از شدت بیحالی نمیتونستم هیچ کاری انجام بدم و فقط میتشیتم و هی خوابم میبرد. دیگه داشت حالم از خواب به هم میخورد. واسه اینکه هوایی بخورم و حال و...
-
من عرف نفسه
چهارشنبه 22 شهریور 1402 17:51
این هفته خیلی سخت گذشت. از سفر خسته بودم و آخر هفته قبل رو استراحت نکرده بودم، توی اداره هم خیلی سرم شلوغ بود و واقعا الان به این سه روز تعطیلی نیاز دارم. این هفته خوندن کورسرخی تموم شد. بعضی روایتهاش واقعا ناراحت کننده بود. از امروز نوشتن خاطرات روزانه رو دوباره جدی شروع کردم. قرارم اینه هر روز دفترم رو ببرم اداره...
-
نوشته های یک انسان خسته و خواب آلود
جمعه 17 شهریور 1402 13:34
ناچار شدم چهارشنبه صبح برم سفر، همدان. کلا آدم اهل سفری نیستم چون واقعا از به هم ریختن روتین هام آزار میبینم، مثلا خیلی سخت توی جای جدید خوابم میبره و ... حالا خلاصه همدان شهر قشنگی بود کلا ولی اولا گرمتر از اون بود که تصور میکردم ثانیا اینکه در کل شهر یه قهوه باکیفیت پیدا نکردم. نمیدونم شاید هم کافه هایی که من رفتم...
-
خود بودن
شنبه 11 شهریور 1402 18:46
امروز شروع کردم درسهای برندسازی شخصی متمم رو بخونم البته هنوز پولش رو نداده ام و تا پول ندی معلوم نیست چقدر جدی هستی. حالا خلاصه یه نکته توجهم رو جلب کرد. میگفت امروز در جهان، فرد خیلی مهمه. مثلا بر خلاف قبل که برندها اسمهای انتزاعی مثل آدیداس و پوما و ... داشتن، حالا برندهایی که اسم شخصی اون مبدع برند هستن موفق تر...
-
دیلی تلگراف
پنجشنبه 9 شهریور 1402 08:26
-
تا چه بازی رخ نماید بیدقی خواهیم راند
سهشنبه 7 شهریور 1402 17:14
داشتم مصاحبه ناصر فکوهی با هارون یشایایی رو میخوندم. یه جا ازش پرسیده بود هیچوقت احساس اقلیت بودن کرده اید توی ایران؟ یک جوابی داده بود و انتهای جوابش گفته بود: هرکس یک جوری است. هرکس فضایی برای زندگی کردن و اقبالی برای حیات دارد. چقدر صحیحه ایننگاه و من توی زندگی هر جا این نگاه رو فراموش کردم با عذاب و سختی مواجه...
-
کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد؟
دوشنبه 6 شهریور 1402 20:02
خیلی بیحال و بی انرژی ام. این میتونه دلایل بیرونی داشته باشه البته، مثل کمبود ویتامین یا کار زیاد یا اینکه الان مدتیه که به خاطر این بنایی پست خونه، اصلا نمیشه بعدازظهر دو دقیقه چشم روی هم بذاری. امروز خیلی خسته بودم و تا چشمام کمی گرم شد، یه جوری صدا اومد که خدا رو شکر سردرد نگرفتم ولی علاوه بر ابن، این بیحالی از...
-
پرباری
پنجشنبه 2 شهریور 1402 21:38
امروز صبح با بلاتکلیفی مبنی بر اینکه بشینم پای فایل کتاب یا نه، آغاز شد. حتی لپ تاپم آوردم گذاشتم روی میز ولی خب طبیعتا گزینه کار نکردن رای آورد و لپ تاپ رو به محل اصلیش برگردوندم. واقعا واقعا واقعا از اینکه دیگه دانشجو نیستم و مجبور نیستم روی رساله و مقاله و سمینار و کوفت و زهرمار کار کنم از صمیم قلب خوشحالم. دیگه یه...